تا به حال توی زندگیم دوست داشته نشدم و اینه که داستان رو دردناک میکنه، من حتی نمیدونم دوست داشته شدن چه حسی داره! میـم رو دیگه دوست ندارم و خیلی فاز منفی میده بهم، دیگه برام مهم نیست، دیگه برام اهمیتی نداره کجاست و چیکار میکنه و چرا نمیاد پیشم، خسته م از چس کردن هاش، دیگه چیزی رو باهاش در میون نمیذارم و دیگه براش ارزشی قائل نیستم و حالا قصه به اونجایی رسیده که میـم متوجه سوابقی میشه که من یا همه یه مدل بودم اما با اون نه.
افتادم تو اون لوپی که فکر میکنی مهمی و دقیقا همون لحظه حس میکنی بازیچه شدی و دومی درست از آب در میاد به هر حال مگه تو عادت نداشتی؟ دیگه پایان بده به این بازی با رها کردن و گذشتن براش مهم نبودی و دیر فهمیدی یکم. اما مهم فهمشه.
درباره این سایت